بالبخندِ همیشگیات به سمتام آمدی و وقتی قدمهایت هم قدمِ قدمهایم شد،پرسیدی:این نگاهعاشقانه و پر از حسرتات به جدولِ کنار خیابان از کجا نشات گرفته؟
لبخند روی لبهایم آمد و در جوابگفتم:ازهمان جایی که حسودی تو نشات میگیرد
حرصی که شدی
راهام را کج کردم به سمتِ جدولهایحلالی شکلِ کنارِ خیابان
با صدایی که از هیجان میلرزیدگفتم:کمکام میکنی؟میخواهم بروم بالای جدول.
با چهرهای پر از تعجب پرسیدی:از نگاهو حرفهای آدمها نمیترسی؟
خندیدم و جواب دادم:نگاههای این آدمهاچه من بالا باشم چه پایین همیشه وحشتناک بوده و هست
حرفهایشان هم همینطور
بالاخره این آدمها وحشتناک ترسناکهستند
پس حرفهایشان چه فرقی به حالام دارد
سری تکان دادی و به سمتام آمدی
دستهایم را محکم گرفته بودی تا بالایجدول بروم
و بعد قدم به قدم هم قدمِ همدیگر شدیم
رو به تو گفتم:چه آرامشی دارد راه رفتنروی جدولها
با دقت قدم برمیداشتی و اخمِ ریزی کهجذابترت کرده بود مهمانِ ابروهایت شده بود که گفتی:آرامشاش برایِ توست دست کندهشدهاش برای من
خندیدم و گفتم:هیچ میدانستی سختی آنآدمی که از بالا دستات را گرفته بیشتر هست؟
نگاهِ چپی به من انداختی که به قولخودت حساب کار دستم بیاید اما من ادامه دادم:اویی که بالاست باید هم مواظب راه جلویخودش باشد هم مواظب راهِ کسی که از پایین دستاش را گرفته است
میدانی میخواهم چی بگوییم؟
میخواهم بگوییم آن بالایی گاهی لازممیداند بخاطر آن پایینی خودش را در سرازیری جدول قرار بدهد
تا پایینی اوج بگیرد و برعکس گاهی بایداوج بگیرد و دستاش را بیشتر به طرف پایینی خم کند تا او بتواند سرازیریها رابالا برود
ساکت شدی و هیچ نگفتی تا اینکه دستامرا رها کردی و گفتی:نمیخواهم سختیاش فقط برای تو باشد
قبل از اینکه بتوانم به تو بگوییم منظورمبه خودمان نیست
تو با جدیات به بالای جدول آمدی پشتسر من ایستادی و در گوشام آرام نجوا کردی:باهم دوتایی این بالا راه را طی میکنیممن همیشه پشتات هستم
دوست داشتم با این حرف دلام گرم شود
اما نشد و جایش ترس در آن لانه کرد
بارها دلام خواست فریاد زنم"نمیخواهم،اگرپشت سرم باشی
اگر وسط راه در سرازیریها گم شوی
من دیگر پیدایت نمیکنم"
کاش به تو گفته بودم
دستهایم اگر در دستهایت باشد
دیگر برایم هیچ سختی معنا ندارد
که میخواستم کنارم باشی نه پشتِ سری که نمیشد چشمهایت را دید
اما حرفهایِ من در گلویم خشک شد
درست همانند یک بیابانِ برهوت
و تو که سالهاست نمیدانم در کدام پیجو سرازیری جدولهای زندگیام گمات کردم
مسافرقصههایم امروز برای بینهایتمینبار از کنار جدولهای خیابان گذشتم
کجای این جادهها غریبانه از منها جداشدهای
که پیدایت نمیکنم
درباره این سایت